حفاظت از یوز آسیایی؛ عهدی ملی با رویکردی نو

ایران آخرین خانه یوز آسیایی است و حفظ این گونه نادر، عهدی ملی است که همه مردم و نهادها باید در آن شریک باشند.
به گزارش دیده بان طبیعت و به نقل از ایرنا؛ یوز آسیایی تنها یک گونه جانوری در خطر انقراض نیست؛ نماد پیوند ما با طبیعت، تاریخ و آینده این سرزمین است. امروز کمتر از چند ده قلاده از این گونه در دشتهای ایران باقی مانده و کشور ما آخرین پناهگاه آن در جهان به شمار میرود.
برخی مناطق ایران نقش تعیینکنندهای در بقای این گونه دارند و در این میان، جایگاه استان سمنان و منطقه شاهرود ممتاز و منحصربفرد است.
دشتهای وسیع توران یکی از اصلیترین پناهگاههای یوز آسیایی در کشور محسوب میشوند و بقای این گونه نادر در ایران به حفاظت و مراقبت از این زیستگاهها وابسته است. مناظر بکر توران نه تنها شرایط زیستی مناسبی برای یوز فراهم میکنند، بلکه نمایانگر پیوند تنگاتنگ انسان و طبیعت در این بخش از ایران هستند و حفاظت از آن، میراثی زنده برای نسلهای آینده است.
در طول دو دهه گذشته، تلاشهای ارزشمندی در سطح ملی برای حفاظت از یوز انجام شد. پروژه ملی حفاظت از یوز که در اوایل دهه ۱۳۸۰ آغاز شد، توانست توجه جامعه جهانی را جلب کند و برای نخستین بار مسئله یوز ایرانی را به دغدغهای ملی بدل سازد. برنامههای حفاظتی در زیستگاههای پراکنده نیز تجربههای ارزشمندی به همراه داشتند. با این حال، باید بپذیریم که این تلاشها به تنهایی کافی نبوده است. دلایل متعددی برای این ناکامی نسبی وجود دارد: تصادفات جادهای، فشار دامداری و کشاورزی بر زیستگاهها، محدودیت منابع مالی و از همه مهمتر، نبود مشارکت پایدار جامعه محلی.
باید حفاظت از یوز به یک «عهد ملی» و در عین حال یک «مسئولیت بومی» تبدیل شود
تجربه نشان داده است که وقتی مردم منطقه احساس مالکیت و نفع مشترک نداشته باشند، هیچ طرح حفاظتی در بلندمدت پایدار نمیماند. اینجاست که ضرورت یک تغییر رویکرد نمایان میشود. دیگر نمیتوان صرفاً با اتکا به پروژههای متمرکز، آینده یوز را تضمین کرد.
باید حفاظت از یوز به یک «عهد ملی» و در عین حال یک «مسئولیت بومی» تبدیل شود. به همین دلیل ما در استان سمنان «پیشنهاد بومیسازی ستاد ملی حفاظت از یوز آسیایی» را مطرح کردهایم. این بومیسازی به معنای تفویض مسئولیت روشن به استانها و مناطق زیستگاهی است؛ به این معنا که هر استان سهم و نقش خود را در حفاظت ایفا کند، با برنامههای مشخص، شفاف و قابل ارزیابی.
اما این تغییر تنها به ساختارهای اداری محدود نمیشود. حفاظت از یوز نیازمند حرکت اجتماعی و فرهنگی است. مدارس، دانشگاهها، رسانهها، تشکلهای مردمی، و حتی صنایع و کشاورزان باید خود را بخشی از این جریان بدانند. تجربه جهانی نیز مؤید همین نکته است: هیچ پروژه حفاظتی موفقی بدون حضور و مشارکت مردم دوام نیاورده است. اگر کودکان در مدارس بیاموزند که یوز میراث زنده سرزمینشان است، اگر روستاییان و کشاورزان احساس کنند حفاظت از یوز به توسعه محلی آنها پیوند خورده، و اگر صنایع مسئولیت اجتماعی خود را جدی بگیرند، میتوانیم این عهد ملی را از شعار به اقدام عملی بدل کنیم.
حفاظت از یوز همچنین فرصتی برای بازاندیشی در الگوی توسعه است. ما نمیتوانیم توسعه را صرفاً در قالب پروژههای صنعتی یا عمرانی تعریف کنیم. توسعه پایدار یعنی توجه همزمان به اقتصاد، محیطزیست و فرهنگ محلی. اگر نتوانیم در برابر خطر نابودی یوز بایستیم، چگونه میتوانیم ادعا کنیم که برای آیندگان سرزمینی زیباتر و غنیتر باقی خواهیم گذاشت؟ به این اعتبار حفاظت از یوز محکی است برای سنجش پایبندی ما به توسعه بومگرا و آزمونی برای میزان مسئولیتپذیریمان در برابر نسلهای آینده.
در کنار اقدامات ملی و محلی، همکاریهای بینالمللی نیز نقشی تعیینکننده دارد. یوز آسیایی گونهای است که ارزش جهانی دارد و ایران تنها مأمن باقیمانده آن است. استفاده از ظرفیتهای سازمانهای محیطزیستی بینالمللی، تبادل تجربه با کشورهایی که در زمینه حفاظت از گونههای نادر موفق بودهاند، و بهرهگیری از منابع فنی و مالی جهانی میتواند به تقویت برنامههای ملی ما کمک کند.
به باور من، حفاظت از یوز آسیایی آزمونی است که نشان خواهد داد ما تا چه اندازه توانستهایم میان توسعه و طبیعت تعادلی پایدار برقرار کنیم. این مسئولیت نه صرفاً بر دوش محیطبانان، بلکه بر دوش همه ماست: دولت، مردم، کنشگران مدنی، دانشگاهیان، کشاورزان، صنعتگران و نسل جوان. تنها با همبستگی ملی، تفویض مسئولیت به استانها و تغییر رویکرد از تمرکزگرایی به بومیگرایی است که میتوانیم آیندهای روشنتر برای یوز آسیایی رقم بزنیم.
این عهد را با هم میبندیم؛ عهدی برای فردایی سبزتر، سرزمینی غنیتر و میراثی ارزشمندتر برای نسلهایی که پس از ما خواهند آمد.